هست حیوانی که نامش اشغر است
او به زخم چوب زفت و لمتر است
تا که چوبش می زنی، بـه می شود
او ز زخم چوب، فربـــه می شـــود
نفــــس مؤمن اشغری آمــــد یقین
کاو به زخم رنج زفت است و سمین
زین سبب بر انبیا رنج و شکست
از همه خلق جهان افزون تر است
من عجب دارم زجویــــای صفــــا
کورمد در وقت صیقل از جفا
که بلای دوست تطهیر شمــاست
علم او بالای تــدبیر شماست
یا لطیف!